این پستُ سه شنبه بیست و چهارم اردیبهشت 92 ساعت 22:40 نوشتم...ولی خوب حال این روزامه:
احساس خوبی دارم.نسبت به این روز ها و به این لحظه های با تو بودن.
احساس خوشبختی و شاید هم رضایت بی کرانی که فقط و فقط با در کنار تو بودن به دستش می آورم.
شاید خیلی اوقات روزگار بر وفق مرادم نبوده ،یا خیلی از اوقات برای اتفاقات به ظاهر
بد و در باطن خوبی که برایم افتاده نالیده باشم؛ولی مطمئنم که می دانی
هیچگاه،حتی یک لحظه هم احساس تنهایی نکردم.
احساس تلخ بی تو بودن،و احساس وهم انگیزی که در نبود تو به سراغ هر کسی میرود.
پس ای خدای من،ای منشأ همه ی خوبی ها،تنهایم مگذار که سخت به با تو بودن محتاجم.
وقتی با تو ام همه چیز آرام است؛
حتی اگر در دل تلاطم امواج سهمگین دریا باشم.
حتی اگر در معرض سیلی بی رحمانه ی طوفان باشم.
و یا حتی اگر در لرزش و تکان های بی وفقه ی پیکره ی زمین باشم،
دلم آرام است.
آرامِ آرام.
چون من همراه صاحب همه ی پدیده های ترسناک خلقتم.
...
چون به من نزدیک است.
نزدیکِ نزدیک....
نزدیکتر از رگ گردنم به من.
چون خودش گفته الا بذکرلله تطمئنّ القلوب.
و چون او همان خدای آرام بخش قلب هاست.