چشم به راه...

کوتاه ترین دعا برای بهترین آرزو...اللهم عجل لولیک الفرج

چشم به راه...

کوتاه ترین دعا برای بهترین آرزو...اللهم عجل لولیک الفرج

برای توصیف آدم ها باید کلمه بلد بود ...باید خیلی کلمه بلد بود..آن هم خیلی خیلی.
به نظرم آدم ها اصولا موجودات پیچیده ای هستند و تو موظفی برای توصیف این موجود پیچیده،پیچیده بنویسی...
حتی اگر آن موجود پیچیده خودت باشی!!
17 سال هم که با خودت زندگی کرده باشی انتظار زیادی است که بخواهی در یک پاراگراف توصیف کنی شخصیتت را...
پس این جا خالی خواهد ماند درست تا لحظه ای که بتوانم برای توصیف یک موجود پیچیده به تعداد کافی کلمه پیدا کنم؛حتی اگر آن موجود پیچیده خودم باشم....

با احترام،مهدیه سادات حقی

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

وقتی عنوان یادت نمیاد...!

پنجشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۴۶ ق.ظ

بعضی وقتا دنیا و کاراش اونطور که تو می خوای نیستن...یا حداقل اونطور که تو می خوای پیش نمی رن 

یه روزایی هست که همیشه از اومدنش می ترسی که نکنه ببینیشون ولی مثل همون کابوسای همیشگی که ناخواسته میان سراغت...میان سراغت...آروم و بی سروصدا ولی یهویی

میان و بد جوری حالتو می گیرن..حالی که خوبه،خوشه،داره حال می کنه واسه خودش تو این دنیای وا نفسا ..ولی یه دفعه یه دستی از غیب میاد و حالشو از این رو به اون رو می کنه...

راستی تا حالا با خودمون فکر کردیم که چند درصد از اون همه بلایی که بهشون می گیم آسمونی رو  خودمون رو زمین رقم می زنیم؟!

تا حالا فکر کردیم که نباید همه ی بد بختیا رو انداخت گردن اون بالایی و این قدر به زمین و زمون گیر نداد؟!!

خدایی فکر نکردیم ..اصلا ما خیلی وقتا فکر نکردیم که الآن روزگارمون شده این!

....

کوچیک تر که بودم وقتی حرف مرگ و مردن می شد؛ وقتی با خودم فکر می کرم که اگه همین الآن قرار باشه بشم یکی از مسافرای قطار آخرت و مهمون جناب عزرائیل چه حسی بهم دست می ده...خوب که فکرشو می کردم می دیدم همچین بدم نیستا یه خورده نزدیک تر شم به خود خدا..سیم رابطمو وصلش کنم به اون دِیتا بِیسِش و بشم از اون بنده با حالا که خدا هی پُزَمو به فرشته هاش بده و بگه ببینین این همونه که گفتین می ره فساد می کنه رو زمین..می ره زمینو به خون آلوده می کنه..ولی این همون خلیفه ی خلف صدق منه..همونی که حالا از همه به من نزدیک تره همونی که من واسه آفرینشش یه باریکلای حسابی گفتم به خودم..همونی که ابلیسِ ابلیسو واسه سجده نکردنِ بهش از در درگاهم روندم.

آره ماها هممون همونیم ...همون که می تونه بزرگ و بزرگوار باشه مثل خدای خوبش یا همونی که می تونه بشه مرید همون ابلیسی که از سر کبر و غرور به ما سجده نکرد؛به ماهایی که اشرف همه ی مخلوقاتیم..دردونه ی خدا....یکی یه دونه های عالم .

آهای اشزف مخلوقاتو دردونه و یکی یه دونه ی خدا...تا حالا حساب کردی با خودت چند چندی و الآن چه قدر با اون بالایی فاصله داری؟


پی نوشت 1:امروز دومین جلسه از کلاس نویسندگی برگذار می شه.منم سه تا از متنامو برای نقد دارم می برم به نظرتون کدوما رو ببرم بهتره.(از متنای همین وبم انتخاب کنین)

پی نوشت 2:یه دونه کلیپ می ذارم براتون راجع بهش نظرتون بگین لطفا....

پی نوشته 3:کلا اومده بودم در مورد یه موضوع دیگه مطلب بنویسم کاملا عوض شد موضوع...خلاصه ببخشید دیگه.

ز این جا می تونین دانلودش کنین
توضیح مهم: روشن کنین اسپیکرارو آخه زیر صدا هم داره

  • مهدیه سادات حقی

نظرات  (۸)

اول سلام 

دوم اینکه ماشالله

سوم اینکه هنوز خیلی بزرگ نشدی(کوچکتر که بودم...)

چهارم اینکه هنوز زوده به حضرت عزرائیل فکر کنی

پنجم اینکه فعلا به جناب جبرئیل فکر کن

ششم اینکه همه متنات قشنگه

هفتم اینکه موفق باشی و التماس دعا

هشتم اینکه در پناه امام رضا

پاسخ:
نهم اینکه ممنون
دهم اینکه چرا من نظرات بابامو همیشه از روی آیدیش باید بشناسم؟
یازدهم با کمال احترام با سومی  موافق نیستم خیلی.
دوازدهم یادتون نره که حضزت عزرائیل برای گرفتن جونمون از ما وقت قبلی نمی گیره
سیزدهم،هشتومو خوب اومدین
مرسی

  • همراه اول
  • بازم سلام

    چهاردهم اینکه در پناه 14معصوم باشید

    پانزدهم اینکه جواب سلام واجبه

    شانزدهم اینکه ممنون از پاسختون

    سلام

    خوبی مهدیه جونم؟؟

    راجع به سوالت

    15 سالمه

    مدرسه ایثار میرم،کوی ویلا.

    سلام

    خوبی مهدیه جونم؟؟

    راجع به سوالت

    15 سالمه

    مدرسه ایثار میرم،کوی ویلا.

    پاسخ:
    سلام مهدیه جان!
    ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــثار؟؟؟همین ایثار خودمون؟
    بابا همشهری سلام
    حسابی موق باشی...
  • هدیه بیدی
  • سلام
    چطوری؟
    نگفتی کلاس میری؟!
    استادت کیه؟
    پاسخ:
    سلام.
    قربونت عزیزم
    خب آخه موقعیتش پیش نیومده بود
    یکی از نویسنده هایی که توی گرگان هستش تدریس مبانی نویسندگی میکنه.
    البته نمی دونم چرا این دو جلسه آخر تشکیل نشد!
  • هدیه بیدی
  • به به به
    خداییش خیلی قشنگ بود.
    صدات خیلی خوبه ها.
    فقط عکساش خیلی زود میرفت!
    عالی بود مهدیه جان
    عالی
    متنش رو خودت نوشته بودی؟
    پاسخ:
    ممنون از این همه محبتت  رفیق
    +گوشاتون قشنگ شنیده بانو (!)(البته به شما که نمی رسه)
    +آره کار خودم بود.
    مرسی عزیزم[شکلک فوق العاده شرمندگی]
    فعلن قصد مردن ندارم پس با متنت موافق نیستم آپم.سبز باشید و بر حق
    پاسخ:
    ولی یادت نره که وقتی وقتش برسه عزرائیل اصلا به تصمیمت توجهی نمی کنه ها..اومدم
    نمی دونم کدوم سحرو میگی ولی منظورم همه ی انسان های آزادست و به گروه خواصی اشاره نمی کنم پایان ظلمت ما یعنی آزادی بیان عقیده و مذهب و یک حکومت آزاد مطابق با حقوق بشر .مرسی.سبز باشید و بر حق
    پاسخ:
    چه خوب که این همه با هم هم عقیده ایم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">